تربیت یعنی آماده ساختن و یا به عبارتی دقیق به کارگیری استعداد ها و نیرو های بالقوه و با لفعل نمودن آنها. در تربیت وسایلی به کار گرفته می شود تا اهدافی معین به دست آید. تنها را ه رسیدن به اهدافی که به آنها ایمان داریم، ابزار و وسایل هستند.پس ابزار باید مورد توجه قرار گیرند تا اهداف صحیح به دست آید زیرا ابزار و وسایل فاسد، هدف را ضایع و فاسد می سازد.اهداف و وسایل در برنامه های تربیتی با هم ارتباط تنگا تنگ دا رند. اصلاح هدف بدون توجه به وسایل و ابزار امکان پذیر نیست و اصلاح وسایل بدون توجه به هدف ارزشی ندارد.
وجه مشترک میان برنامه های تربیتی زمینی یکی است وآن عبارت است از: تربیت وآماده کردن یک (شهروند شایسته ودرست).این (شهر وند صالح) در مرزهای مختلف وظایف مختلفی را انجام می دهد. در مرزی سربازی شجاع و در جایی فردی میهن پرست ودر جایی دیگر فردی مطیع است و در خارج مرز شخصیتی کاملاً متفاوت دارد.
تربیت های زمینی (مکاتب بشری) با استفاده از وسایل و ابزاری سالم (مانند تربیت جسمانی صحیح) هدفی فاسد را دنبال می کند و یا بالعکس از ابزاری فاسد (گوشه نشینی وعزلت وعبادت) هدفی صحیح را می خواهند به دست آورند،این هر دو مورد ناقص است.
اما اسلام تنها برای بار آوردن (شهروند صالح) نمی کوشد. شهروندی که از مرزشهر وکشور خود خارج شد دیگردر قید وبند قانون نمی ماند. بلکه برای تحقق و دست یابی به یک هدف بزرگتر وفراگیر تر می کوشد. اسلام می خواهد (انسان صالح) را تربیت نماید. انسانی شامل وکامل با توجه به انسانیت او نه با توجه به شهروند بودن او...
در همان نخستین روزهای دعوت اسلامی، قرآن پیام خود را جهانی اعلام می کند برای تمام انسانیت در هر مکان وزمانی و تنها با توجه نمودن به انسانیت او، بدون توجه به مرز ونژاد و قوم و قبیله.
اسلام برای تربیت یک انسان صالح برنامه ی ویژه ای را تدوین نموده است و در اختیار انسان ها قرار داده است این برنامه همان کلام خداوند قرآن است. خداوند که خالق انسان است بهتر از هر کسی انسان ونیازهایش را می شناسد لذا برنامه ای جامع را برای تربیت و تکامل انسان فرو فرستاده است که به راحتی در دسترس بشر قرار گرفته است و با کمی تأمل در آیات قرآنی،بشر را بی نیاز از تمام علوم روانشناختی و تر بیتی می نماید. اسلام تمام نیرو ها و قدرت ها واستعداد های بشر را مورد توجه قرار می دهدواین استعدادها را به طور تک تک تقویت کرده سپس همه ی آنها را به طور هماهنگ به کار می گیرد.
اسلام دین فطرت وسرشت است.این نظام همه ی جوانب هستی بشر را (روحی و جسمی) مورد توجه قرار می دهد و همه ی جوانب به اندازه ی کافی تغذیه می کند تا همواره فعال نیرومند و پر تحرک باشند، زمین را آباد و دنیا را اصلاح نمایند.
اما بعضی از نظام ها تنها به جنبه ی جسمی توجه دارند وآنچه را که در حیطه ی حواس است مورد توجه قرار می دهند در نتیجه در لذتهای مادی و شهوات دنیوی غرق می شوند و عقیده وباور به دنیای غیب که نا محسوس است در نزد آنها معنایی ندارد. چنین اشخاصی در نبرد و مسابقه ی دائمی با دیگران قرار دارند تا لذتهای مادی بیشتری را به دست آورند و چون جایی برای آسایش روحی و وجدانی باقی نگذاشته اند نتیجه ی آن جنگهای خونین و کشتار های وحشتناک وویرانی زمین ا ست.
نظامهایی دیگر تنها جنبه ی روحی انسان را در نظر می گیرد و احساسات جسمی و لذات دنیایی را مطرود می سازند و روح انسان را به عزلت و گوشه نشینی و ریاضت و عبادت مشغول می کنند وجسم و حواس ظاهری را به بند می کشند. در نتیجه همه ی لذ تها را فریب و غیر حقیقی می دانند و نتیجه ی این احساس هم انسانی است که نه آباد می کند ونه ویران، نه باطلی را از بین می برد و نه اصلاح به وجود می آورد. موجودی خنثی که تنها روح را شایسته می داند و جسم را پلید می شمارد لذا جسم خود را می آزارد تا به تصور خود روح را آزاد کند.
این دو را ه هر دو فاسد و منحرف هستند. اسلام از این انحرافات دور است وبا توجه به همه ی محسوسات و غیر محسوسات هستی بشری سعی در ساختن انسانی دارد که شایسته ی خلافت خداوند بر روی زمین باشد.
تربیت روحانی:
برنامه ی اسلام همگام با فطرت بشر حرکت می کند. روح وجسم را جدای از هم نمی داند. بلکه حتی در عالیترین حالات روحی زمانی که وحی بر قلب پیامبر خاتم (ص) نازل می شد و درخشانترین حالت روح در آنزمان بود باز هم یک حالت روحی خالص نبود.
در این حالت روحانی، زبان به حرکت در می آید برای تکرار کلمات وحی و عقل به جنبش می افتد برای درک آن.
یعنی تمام نیرو ها و استعداد ها به طور هماهنگ باید عمل کند تا نتیجه ی مطلوب به دست آید.
بر همین اساس روش عبادت اسلامی ویژه و خاص است،آداب و رسوم عبادی در اسلام در واقع کلید عبادت است.
اسلام یک فرد صالح را در همه ی امور مرتبط به الله می داند. اینگونه است که پرستش و مفهوم عبادت در اسلام، پارسایی و عزلت، تعبد و رهبانیت نیست، بلکه تقوی و پرهیز کاری بر قلب شخص مسلمان احاطه دارد و در همه حال همه ی کارهایش را از حالت عادت روز مره به عبادت خالصانه برای الله بدل می شود.لذا همواره پر از انرژی و تحرک و سازندگی مثبت و نشأت گرفته از ذات الله است.
اسلام در تربیت روح وروان نیز میانه رو ومتعادل و همگام با فطرت عمل می کند. روح نیرویی که انسان به وسیله ی آن با مجهولات عالم غیب و غیرمحسوس پیوند بر قرار می کند.نیرویی ناشناخته که حقیقت آن وطریقه ی عمل آن را نمی شناسیم وتنها وسیله ی ما برای پیوستن به الله است که خداوند آن را در مشتی آب وگل به ودیعت نهاده است. توجه به روح در تربیت قرآنی دنیایی بسیار فراتر از دنیا ی مادیگرایان در برا بر آدمی می گشاید.انسانی که به واسطه ی روح وروان با خداوند پیوستگی دارد خود را در دام شهوات ولذت های دنیایی رها نمی سازد و تفکر اینکه او نمی تواندو قادر نیست که از بند شهوات به سبب ماهیت آب و گل بودنش رهایی یابد را به ذهن راه نمی دهد. او خداوند را همواره همراه وناظر بر درون و برون خود می داند لذا به سوی پاکیها گام بر می دارد و به فکر سود رساندن به مردم است وشر را از وجود خود می راند، حسادت وکینه وجست وجوی شهوات و لذت های آلوده را به دل راه نمی دهد.
به اخلاق فاضله روی می آورد و اخلاق کریمانه اش ظاهری نیست بلکه چون خداوند را در هر لحظه ای از لحظات زندگی با خود می داند، این رفتار و کردارش از ایمان درونش نشأت می گیرد. او هر عملی را که به خاطر خدا باشد عبادت می داند و پر هیز از هر عملی که به خاطر خدا باشد را نیز عبادت می داند. احساسات پاک درونش به خاطر خداوند است لذا عبادت است، ذکر و یادش خداوند است پس عبادت است. عبادت همه ی جوانب زندگی او را در بر می گیرد و پیوند دائمی با خداوند و تربیت دائمی روح از این کانال صورت می گیرد. قرآن روح وروان را مورد خطاب قرار می دهد و میان نفس انسان و جهان هستی پیوند بر قرار می سازد زیباییهای جهان خلقت را به انسان می نمایاند؛ و میان انسان وهستی پیوند محبت و دوستی بر قرار می سازد هستی بشر یک هستی واحد است
تربیت عقلانی:
تربیت روح در واقع زیر بنای تربیت عقلانی و جسمانی بشر است.نیروی عقل بزرگترین نیرویی که خداوند به بشر بخشیده است. نیروی هوشمندی که قادر به درک و استنباط است. روح تربیت شده بر مبنای قرآن مسیر رفتن به سوی خداوند را مقرر و معین می سازد و عقل را به سوی هدایت و راه خیر و نیکی رام می گرداند. روح گسسته از الله و گمراه نیز را ه شر وگمراهی را به عقل نشان می دهدوانسان بریده از الله شیفته ی علم وعقل خود می شود. روح تربیت شده عقل را به چالش می کشد او را به تفکر در پدیده های هستی وا می دارد و نتیجه ی آن علم وآگاهی و کشفیات واختراعاتی است که در سالهای اولیه ی دعوت اسلام در میان مسلمانان دیده شد. ودرسایه ی تربیت روح اسلامی،آنان به علم خود مفتون نشدند و مغرور نگشتند واز علم خود در راه آبادانی زمین کوشیدند.بر خلاف دنیای امروز که علم وعقل در اختیار نیروهای شر و ویرانی قرار گرفته است. علمی که باید مایه ی آرام باشد در واقع ویرانی و سر در گمی را به همراه آورده است.
تربیت جسمانی:
تربیت جسمانی با زیر بنای محکم تربیت قرآنی، ارتباط بسیار مستحکمی دارد. میان جسم وروح نمی توان جدایی افکند. زمانی که از تربیت جسمانی سخن می گوییم منظور پرورش عضلات واندام نیست بلکه منظور حیات حیوانی است. در تربیت قرآنی تنها به روح وعقل توجه نمی شود بلکه حیات جسمانی بشر نیز مورد توجه قرار می گیرد،عقل سالم در بدن سالم است. در عبادتها به حالتهای جسمانی بسیار توجه می شود وعقل و روح و جسم هر سه را به خدمت می گیرد. علاوه بر آن اسلام به ورزشهای سالم تشویق می کند. برای اینکه عقل مورد استفاده قرار گیرد و روح پویا ومتعالی گردد جسم سالم وقوی نیاز مند است. لذا اسلام آزردن جسم را جایز نمی داند. جسم را از نیاز های مادی منع نمی کند جسم برای سالم بودن به خوراک وپوشاک و ورزش نیاز دارد لذا استفاده از لذت های مادی وبر خورداری از کالای دنیایی برای سالم نگه داشتن جسم لازم است.چرا که با تربیت روح و عقل این جسم سالم هم در خدمت رسیدن به الله قرار می گیرد.
اسلام مانند بعضی از مکاتب ازدواج و غریزه را سرکوب نمی کند. این دین فطرت است وبشر برای داشتن نسلی سالم نیازمند این غریزه است اما از کانال صحیح ازدواج آن را ارضا می نماید. به این صورت تربیت قرآنی تمام کششها و تمایلات فطری و طبیعی بشر را متوازن و متعادل می سازد و همزمان روح وعقل وجسم را به کار می گیرد و در تمام این تصرفات جسم را محترم می دارد و به هستی آن اعتراف می کند برای نیروی عقل ارزش قائل است ورو ح را پاک وپاکیزه می دارد ومورد اهانت قرار نمی دهد.
نظرات